بودايی ها باحمایت وسکوت غرب به جنایت بزرگی درمورد مردم مسلمان میانبار دست می زنند
اخبار و تصاویر فجایع انسانی و نسلکشی بیپرده و وقیح مسلمانان مظلوم میانمار در آستانه ماه مبارک رمضان، دل هر انسانی را خون میکند. خیلی وقت است که دیگر سر و صدای پرهیاهوی مدافعان حقوق بشر، چیزی فراتر از رسوایی و دروغ برای جامعه بشری به ارمغان نمیآورد.»
مروري بر زندگي سردار احمد متوسليان به بهانه سالروز ربوده شدنش
امروز 14 تيرماه سالروز ربوده شدن چهار ديپلمات ايراني به نامهاي سید محسن موسوی،، احمد متوسلیان، تقی رستگارمقدم و كاظم اخوان توسط رژيم صهيونيستي است.
به همين مناسبت، سرويس فرهنگ حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مروري دارد بر زندگي و فعاليتهاي سردار احمد متوسليان.
احمد متوسليان در سال 1332 در جنوب تهران چشم به جهان گشود. دوره ابتدايي تحصيلي را در دبستان اسلامي «مصطفوي» تمام كرد. ضمن تحصيل، در بازار به پدرش كمك ميكرد. احمد از همان سالهاي نوجواني، شوق و رغبت خاصي به شركت در كلاسهاي مذهبي و قرآن از خود نشان ميداد. در آن كلاسها با مظالم و جنايتهاي رژيم شاه آشنا شد و از همان نوجواني، وارد ميدان مبارزه با عوامل رژيم ستمشاهي شد. او پس از پايان دوره ابتدايي، در هنرستان صنعتي شبانه به تحصيل ادامه داد و در سال 1351 با موفقيت مدرك ديپلم را دريافت كرد.
*** فعاليتهاي متوسليان پيش از پيروزي انقلاب اسلامي
احمد كه انساني وارسته و مؤمن تربيت يافته بود همواره با رژيم شاه در حال مبارزه بود. حتي وقتي به سربازي اعزام ميشود در ارتش به روشنگري سربازان و افشاگري مفاسد ميپردازد. پس از پايان سربازي از سوي يك شركت خصوصي براي انجام مأموريتي به «خرمآباد» ميرود. روز به روز در مبارزاتش عليه شاه جديتر عمل ميكند تا اينكه از سوي ساواك تحت تعقيب قرار ميگيرد و در سال 1354 ، كميته مشترك به اصطلاح «ضد خرابكاري ساواك» او را دستگير و مورد شكنجه قرار ميدهد. مدت پنج ماه در زندان «فلك الافلاك» خرمآباد، در سلول انفرادي به سر ميبرد. اين زندانها و شكنجهها، از احمد فردي مجرب و خود ساخته بار ميآورد و او را در راهي كه انتخاب كرده بود، راسختر و پرصلابتتر ميكند.
احمد پس از فلك الافلاك حدود 9 ماه در بند عمومي زنداني ميشود. با اوج گرفتن موج انقلاب اسلامي از زندان آزاد ميشود اما آرام نميگيرد و نقش رابط و هماهنگ كننده تظاهرات و راهپيماييها را در جنوب تهران به عهده ميگيرد. بارها در مبارزه با رژيم ستمشاهي، تا پاي شهادت پيش ميرود و در روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي، به ويژه 21 و 22 بهمن 1357 از خود درخشش و توانمندي خاصي بروز ميدهد.
**مبارزه با ضدانقلاب در كردستان
پس از شروع غائله كردستان در اسفندماه سال 1357به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوكان شد و به دليل ابتكار عمل هوشيارانه و فرماندهي قاطع خود توانست تمامي اشرار مسلح را متواري و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابيون كه در رأس آنها دمكراتها قرار داشتند، پاكسازي كند. او پس از تثبيت مواضع نيروهاي انقلاب در بوكان، به شهرهاي سقز و بانه رفت. در ابتداي ورود به شهر بانه، به تلافي كمين ناجوانمردانهاي كه ضدانقلابيون به نيروهاي ستون ارتش زده بودند،طي يك عمليات دقيق «ضدكمين» خسارات سنگيني به آنان وارد آورد كه در اين نبرد 400 اسير و 200 كشته از ضدانقلاب برجاي ماند.
پس از آن به همراه گروهي از رزمندگان از جمله معاون خود(شهيد محمد توسلي)براي آزادسازي سنندج راهي اين شهر شد. ستون تحت فرماندهي او از سمت راست شهر،حلقه محاصره ضدانقلاب را درهم شكست و به همراه سرداران رشيدي چون محمد بروجردي و اصغر وصالي سنندج را آزاد كرد و كمر تجزيهطلبان را شكست.
*** آزادسازي شهرمريوان
اوايل خرداد 1359 ماموريت آزادسازي شهر مريوان كه در تصرف گروهكهاي محارب بود به وي محول شد. تسلط ضدانقلاب در مريوان به گونهاي بود كه از پادگان اين شهر ميتوانستند افرادي را كه در سطح شهر تردد ميكردند شمارش كنند. به همين دليل به محض نشستن هليكوپتر در محوطه باند فرود،حاج احمد و همراهانش زير آتش همه جانبه دشمن قرار ميگيرند.
حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهي نيروها، با يورشي سهمگين و برق آسا، شهر مريوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهكها پاك كرد. از همين زمان بود كه مسئوليت فرماندهي سپاه مريوان به عهده او گذاشته شد و بلافاصله به اتفاق شهدايي چون حاج عباس كريمي،سيدمحمدرضا دستواره،رضاچراغي، حسين قجهاي،حسن زماني،محسن نوراني و عليرضا ناهيري به پاكسازي مواضع مزدوران استكبار اعم از كومله،دمكرات و رزكاري پرداخت.
ترس و وحشتي كه از او بر دل سياه ضدانقلابيون نشسته بود به حدي بود كه به قول يكي از همرزمانش،هروقت به ضدانقلابيون خبر ميرسيد كه حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد قواي ضدانقلاب فرار را بر قرار ترجيح ميدادند و مانند روباه از معركه ميگريختند.
*** حضور در لبنان
حاج احمد پس از فتح خرمشهر و تثبيت مواضع رزمندگان اسلام در آن جا، اواخر خرداد 1361، طي مأموريتي همراه يك هيأت عالي رتبه سياسي و نظامي جمهوري اسلامي ايران به سوريه و لبنان سفر ميكند تا راههاي كمك به مردم مظلوم و بيدفاع لبنان را از نزديك بررسي كند.
*** شركت در دفاع مقدس
حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج، مأموريت يافت تا رزم بيامان خود را در جبهههاي جنوب ادامه دهد. او از طرف فرمانده كل سپاه مامور شد با به كارگيري برادران سپاه مريوان و پاوه تيپ محمد رسول الله (ص)- كه بعدها به لشكر تبديل شد- را تشكيل دهد و فرماندهي تيپ مذكور را نيز خود به عهده گيرد. پس از مدتي زمينه اجراي عمليات بيتالمقدس در دستور كار يگانهاي رزمي قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئوليت خطير فرماندهي تيپ،در تمامي ماموريتهاي شناسايي شركت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزديك راهكارهاي مناسب عمليات را شناسايي ميكرد.
در شب دهم ارديبهشت ماه سال 1361عمليات بيتالمقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهي حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن يورش بردند. نقطه آغاز عمليات، منطقه دارخوين به سمت جاده اهواز- خرمشهربود. با عبور نيروها از رود متلاطم كارون به سمت دژ«مارد» جهتدهي شده بود و با وجود حجم سنگين آتش كور و بيوقفه يگانهاي توپخانه ارتش بعث عراق، رزمندگان اسلام توانستند نيروهاي دشمن را در اين محورها زمينگير كنند و كليه تانكهاي آنها را دفع كنند.
يكي از فرماندهان عملياتي جنگ در مورد نقش حساس او در عمليات بيتالمقدس ميگويد:«اگر فرماندهي قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عمليات بيتالمقدس روي جاده اهواز-خرمشهر حاج احمد نبود عمليات به مشكلات زيادي برخورد ميكرد. او در همان جا اسلحه كلاشينكف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ايستادگي كرد و رزمندگان نيز با تاسي به او مقاومت بسياري از خود نشان دادند كه در نهايت جاده اهواز- خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت و زخمي كه از ناحيه پا داشت حاضر به ترك ميدان نبرد نشد و باصلابت و اقتدار تمام از دژهاي مستحكم و ميادين متعدد مين،نيروهايش را عبور داد و در نهايت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361رزم آوران تيپ 27حضرت رسول(ص)با جلوداري سردار حاجاحمد متوسليان در كنار ساير يگانهاي سپاه به خاك مطهر خرمشهر قدم نهادند.
وي در عصر همان روز طي سخنان كوتاهي خطاب به دريادلان بسيجي در برابر مسجد جامع خرمشهر چنين گفت: «همه عزيزان ما كه تا امروز در خونشان غوطه ور شده و به شهادت رسيدهاند براي حفظ اسلام عزيز بوده. هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند،اما خدا را شكر كه بالاخره توانستيم امروز با آزادي خرمشهر قلب اماممان را شاد كنيم.»
در پي آزادسازي خرمشهر،حاج احمد در معيت ساير سرداران فاتح خرمشهر به محضر فرمانده كل قوا حضرت امام خميني(قدس سره )اين سرداران دلاور به ويژه حاج احمد را به گرمي مورد تفقد خاص خويش قرار دادند.
***ويژگيهاي اخلاقي
آگاهي و شناخت بالاي متوسليان در مسائل سياسي - اجتماعي از جمله خصوصيات بارز اين سردار بود. در تدبيرو تصميمگيريهايش دقت نظر داشت. ضمن قاطعيت در كار، بر دلها فرماندهي ميكرد و همواره در بطن مشكلات حضور داشت. به همين دليل، در سختترين شرايط كسي او را تنها نميگذاشت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهي،در كارهاي جمعي مانند ساختن سنگر، نظافت محيط، شستن ظروف و... با پرسنل تحت امر را همراهي ميكرد. علاقه به مطالعه و بحث پيرامون اخبار و رويدادها،از خصوصيات ديگر او بود. در مواقع مقتضي در جمع صميمي همرزمانش پيرامون مسائل اعتقادي بحث ميكرد.
حاج احمد نسبت به شهدا و خانوادههايشان احترام خاصي قائل بود و در هر فرصتي به گلزار شهدا ميرفت و براي رسيدگي به معضلات و حوائج خانوادههاي اين عزيزان تلاش ميكرد. در غم فراق همرزمانش ميسوخت. نقل ميكنند:«هنگامي كه بر مزار شهيد جهان آرا حاضر ميشد،آن چنان از خود بيخود ميشد كه با ساعتها بيوقفه اشك ميريخت و با روح بلند او نجوا ميكرد.»
رزمندهاي ديگر نقل ميكند:«شبي در جوار مرقد مطهر حضرت زينب(س)تا صبح به گريه و نماز مشغول بود. حوالي سحر با سيمايي بشاش و لبي خندان به سوي همسفرانش آمد و در پاسخ به سؤال دوستانش كه خوشحالي او را جويا شده بودند،گفته بود:از سر شب داشتم در فراق برادران شهيدم ،مخصوصا شهيد محمد توسلي اشك ميريختم به عمه سادات متوسل شدم. تا بلكه ايشان در كارم عنايتي فرمايند. چند لحظه پيش ناگهان ديدم يك پيرمرد نوراني بامحاسني سفيد و لباس بسيجي بر تن،كنارم آمد و ايستاد و گفت پسرم! بيتابي نكن ،لحظه اجابت دعايت نزديك شده است.»
*** نحوه اسارت
در چهاردهم تيرماه سال 1361،اتومبيل هيات نمايندگي ديپلماتيك كشورمان حين ورود به شهر بيروت و در هنگام عبور از پست ايست و بازرسي، مزدوران حزب فالانژ اتومبيل را متوقف و چهار سرنشين خودرو مزبور به رغم مصونيت ديپلماتيك - توسط آدم ربايان دست نشانده رژيم تروريستي تلآويو گروگان گرفته شده و پس از شكنجه و بازجويي،به نظاميان اسرائيلي تحويل داده شدند كه از سرنوشت آنان تاكنون اطلاعي در دست نيست. در حالي كه همرزمان آن مهاجر اليالله ،مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبري از او و همرزمانش برسد.
همرزم حاج احمد وقتی از ایشان دلیل نام گزاری لشکر27محمد رسول الله (ص) رامی پرسد حاج احمد اینطور پاسخ می دهد:نام محمد رسول الله (ص) رابرای این گذاشتم که هرگاه اسم این لشکر آورده شود جمع حاضر صلوات می فرستند وچون این نام رامن انتخاب کردم ثوابی از آن صلوات نصیب من می شود .همچنین ایشان به دلیل علاقه وارادت راستینی که به اهل بیت پیامبر(ص) بویژه چهاده معصوم داشت ، درپاسخ به دوست وهمرزم خود که چراعدد 27 را برای کدلشکر انتخاب کردند پاسخ داد: عدد هفت را منهی دو کن (2-7=5) پنج تن ، حالا هفت را در دو ضرب کن (14) چهارده معصوم حال عدد بیست وهفت رابرعکس کن(72) تعداد شهیدان کربلا
عکس امین حیایی بازیگر نفش اصلی پرفروش ترین فیلم تاریج شینمای ایران قلاده های طلا
عکس زهرا صالح
دفن مخفیانه "شهیده زهرا صالح" توسط رژیم آلخلیفه در بحرین پس از حمله نیروهای امنیتی بحرین به "زهرا صالح"، از اهالی روستای الدیه و وارد کردن میلهای آهنین در سر او که منجر به شکافتن جمجمه و شهادت وی شد، مخفیانه او را به خاک سپردند.
به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری مرآة البحرین، زهرا صالح، شهروند بحرینی و از اهالی روستای الدیه که در اثر حمله مزدوران آل خلیفه و وارد کردن میلهای آهنین به سر از این ناحیه آسیب دیده بود، در اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسید.
این تجاوز در روز 18 نوامبر گذشته هنگامی روی داد که یکی از نیروهای امنیتی بحرین که به روستای الدیه حمله کرده بودند، یکی از اهالی این روستا به نام "زهرا صالح" را توقیف و با میلهای آهنین به وی حمله میکرد.
عکسی از سند لورفته ی ....................
سرویس بین الملل ـ وزارت کشورعربستان سعودی دستورات بسیار محرمانه ای را به مسئولان امنیتی این کشور داده و از آنها خواسته است تا با اعتراض های مردمی با مشت آهنین و بدون هیچ رحمی برخورد کنند و حتی به روی مردم آتش بگشایند.
عکس های مروه شربینی
مروه شربینی (به عربی:مروة الشربینی) (۱۹۷۷ - ۲۰۰۹ میلادی) زنی مصری بود که در دادگاهی در آلمان با هجده ضربه چاقو کشته شد. ضارب شخصی بود که شربینی از او به اتهام اهانت بدلیل پوشیدن حجاب شکایت کرده بودمروه سه ماهه باردار بود وجلوی چشمان همسرش به شهادت رسید همسرش زمانی که خواست جلوی ضارب رابگیرد به ضرب گلوله ی ماموران دادگاه به شدت مجروح شد.
عکس های دعا خلیل اسود دختر 17ساله که به جرم عاشق شدن توسط شیطان پرستان طایفه اش سنگسار شد
دعا مسلمان می شود اوتازه می خواهد معنای آزادی رابچشدامامردان متحجرقبیله اش به او امان نمی دهند دعا برای نجات جانش به نیروهای پلیس عراق در شهر پناه می برد تا شاید آنها بتوانند از آتش تعصب کور نجاتش دهند.اما پلیس به جای حفاظت از جان دعا، او را برای حیوانیترین رسم انسان، به قبیله اش تحویل میدهد. فردی از قبیلهاش دعا را ۵ روز پناه میدهد. اما مردان قبیله اش مَردند. متعصبند. دعا عاشق جوان عرب مسلمان شده، او را باید سنگسار کرد. مردان خانوادهاش دعا را از خانه بیرون میکشند
روز مراسم فرا می رسد. هفتم آوریل ۲۰۰۷، دعا را با لباس گرمکن قرمز روی زمین میاندازند.
۹مرد برای سنگ سار- سنگ سار نه، لگد سار – آماده اند. صدها مرد هم برای تماشا ایستاده اند.
دعا روی زمین افتاده است. پایین تنهاش را برای تحقیر، برهنه میکنند و با سنگ و لگد بر جان نحیفش میکوبند.
مراسم سنگسار دعا در حالی انجام میشود که سه مرد پلیس عراقی با لباس نظامی ایستادهاند و این صحنه جنایتکارانه را تماشا میکنند
دعای ۱۷ ساله زیر دست و پای مردان خانوادهاش لگد مال می شود. با دو دست صورتش را میپوشاد تا سنگ و لگد بر صورتش فرود نیاید. نیم ساعت است و هنوز دعا نفس میکشد. دستانش تکان میخورند.
تا آنکه عمو زادهاش بلوک سیمانی را جلوی چشم صدها تماشاگر بر سر دعا میکوبد . دعا غرق خون می شود………………[
خداوند مهربان مرا پاک آفرید
ودر روزی که هیچ کس
به خاطر نمی آورد
همان روزها که بار امانت عشق را به من سپرد
از من و همه ی انسانها
پیمان گرفتکه پاکی مان
را حفظ کنیم می خواهم
به عهدم وفا کنم خدای من!